اولین دندوون
یکی از روزهای شیرینی که یه مادر همیشه انتظارش رو میکشه لمس کردن تیزی اولین دندوون بچه اش هست...
خدای مهربون منم این روز قشنگ و شیرین رو دوم بهمن ماه 92 نشوونم داد و برای هزارمین بار شایدم بیشتر از اینکه برسام کوچولوم رو بهم هدیه داده شکر کردم و اشک شوق ریختم...
اون روز پسرم رو که از مهد گرفتم بر عکس همیشه یکم بی قرار بود.اصلا تو ماشین نخوابید..ناراحت بودم که خدایی نکرده تو مهد اتفاقی براش افتاده باشه..رسیدیم خونه اما باز آروم نمیشد...یکم باهاش بازی کردم ،اداهایی که قبلنا باهاشون قش قش میخندید براش جالب نبود.کاری از دستم بر نمیومد .نمیتونستم علت این بیقراری رو بفهمم...
کم کم داشت خوابش میبرد تا اینکه ساعتای 7 عصر موقع شیر خوردن تیزی دندوونش رو احساس کردم..
اولین خبر رو به خاله اعظم دادم..بعد به بابا جوونش
دندووووون دار شدنت مبارک عزیز دلم
برسام جوونم واسه یه دونه عکس گرفتن از دندونای کوچولوت سه روز زمان برد تا یه جوری بخندی که اون دندونات معلوم بشه ...