برسامبرسام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

عشق ترین برسام دنیا

اولین مناسبت مذهبی

گلکم ، پارسال ماه محرم و صفر از خدا خواستم تورو سالم بهم بده و عهد کردم وقتی دنیا اومدی اولین عاشورایی که میبینی لباس علی اصغر رو بهت بپوشونم.وای که چقدر این لباسا به چهره معصومت میومد عزیزم     ...
7 دی 1392

روزی که مادر شدم

صبح یه روز گرم اولین ماه تابستوون احساس کردم پسر قشنگ من دیگه میخواد از دل مامانش بیاد بیرون و مامان و باباش رو که 9 ماه لحظه شماری میکردن واسه دیدن روی ماهش رو از انتظار در بیاره.واسه همین زودی با بابا حسین رفتیم بیمارستان تا نی نی خوشگلم رو هر چه زودتر بغلم بگیرم.از شوق دیدن تو نتونستیم به کسی چیزی بگیم و سریع با بابایی راهی بیمارستان شدیم.تا رسیدیم اونجا با کمک بابایی که شاید حتی بیشتر از من دلهره داشت رفتیم به بخشی که قرار بود تو رو دنیا بیارم.هنوز باورم نمی شد که به زودی بغلت میگیرم و اون دستای کوچولوت رو لمس میکنم.اشک تو چشام جمع شده بود.با بابایی خداحافظی کردم و اونم مثل همیشه با لبخندش بهم امید و انرژی داد.میدونستم تو دلش چه خبره.می...
7 دی 1392

اولین یلدای گل پسرم

امسال یلدا تو جمعمون یه کوچولوی دوست داشتنی داشتیم.بر عکس یلدای پارسال که اوج ویار شدید من بود و اصلا بهم خوش نگذشت اما امسال بهترین یلدا رو با گل پسرم داشتم.   امیدوارم عمرت مثل یلدا طولانی باشه زندگی من     ...
7 دی 1392

خاطرات 9 ماه انتظار

گل قشنگم ، برسام عزیزم اولین باری که فهمیدم یه نی نی خوشگل و خوشمزه تو دلمه شب 15 آبان سال 91 بود .وقتی تست بارداریم مثبت شد از خوشحالی زبونم یند اومده بود و نمی تونستم یه یایایی این خبر فوق العاده رو بگم.البته نیازی به گفتن من نبود .بابایی از خنده های پی در پی من متوجه شد به زودی قراره بابا بشه .اون شب رو هیچ وقت فراموش نمی کنم . حس اینکه یه موجود زنده تو دلم بود منو غرق شادی میکرد .خیلی زود خبر خوش بارداریم رو به همه گفتیم و اونام با تبریکاشون خوشحالی ما رو چندین برابر میکردن. دیگه باید بیشتر به خودم و تغذیه ام می رسیدم.خیلی زود رفتیم دکتر و واسمون سونو گرافی نوشت که بتونیم صدای قلبت رو بشنویم.من و بابایی واسه اولین بار صدای قلبت رو 7...
7 دی 1392

اولین برف

اولین برای که دونه های سفید برف رو دیدی روز 14 آذر، یعنی دقیقا تو 5 ماهگیت بود...هوا سرد بود اما نمی خواستم این روز خاص بدون عکس باشه .زودی لباس پوشیدیم و رفتیم جلوی در و چند تا عکس گرفتم ازت ...اینم از اولین برف زندگیت عروسکم   ...
6 دی 1392